سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایت نیستان مقدم شما را گرامی می دارد.
 
<>

سالها قبل کاروان عاشق راه غربت را در پیش گرفت. کاروانیان کسی را بدرقه می‌کردند که او تا دنیا دنیاست و خورشید می‌درخشد و ستاره در آسمان خودنمایی می‌کند، بانو و هم‌تراز فاطمه‌زهرا(س) است. وی پروانه‌وار به دنبال امام و پیشوا و برادر، مسیر هولناک را در پیش‌می‌گیرد. برادری که سالها قبل دیار مدینه را سوی دیار خراسان ترک نمود و در سرزمین دور از زادگاه؛ ولی در کنار عاشقان، جا خوش کرد.

اما سرنوشت، طوری دیگر رقم خورد، مثل این که بنا نبود که روزگار، این دو عاشق دلباخته را بهم نرساند و هر کدام دور از دیار و شهر پرستوهای عاشق را نورباران نمایند. ناگهان مسیر تغییر نمود، بی‌بی‌(س) راه شهر قم را در پیش گرفتند و کاروان و همراهان بی‌بی(س) راهی شهر قم شدند. مهاجرین سوخته‌ی کویر مثل این که سالها، انتظار دیدن جمال نورانی او را می‌کشیدند، با شنیدن آمدن کریمه اهلبیت، مردم کویر قم، احساس می‌کردند که به مراد و مقصود خود رسیده‌اند و غوغا و هیاهویی به راه انداختند و هر کوچه و خیابانی را که منتهی به محل آنان می‌شدند، جاروب می‌کردند و سر از پا نشناخته و انتظار قدوم وی را می‌کشیدند.

ناگاه در شب اول ذی‌القعده ستاره‌ا‌ی در کویر قم ظاهر شد و فضای شهر را عطرآگین نمود و چشم‌های سوخته منتظران کویر به جمال نورانی فاطمه معصومه(س)‌ که سالها‌ انتظارش را می‌کشیدند، روشن شد. ناگهان شتر خسته‌ی بی‌بی(س) منزل یکی از عاشقان دلباخته‌ی اهلبیت را اختیار نموده، و چند صباحی دور از شهر و دیار و برادر، در شهر قم سکنی گزیدند. اما بی‌بی‌(س) چند صباحی دوام نیاورد که پیک اجل فرا رسید و خواست خدا این بود که حضرت در جوار رحمت وی قرار گیرد و مردم را از دیدن جمال حضرتش محروم نمایند. اما فیض و برکت و معنویتش، برای همیشه شامل حال مردم این کویر و مهاجرین که پروانه‌وار، گنبد طلایی‌رنگ وی را در آغوش گرفته، می‌گردد. لذا محبین اهلبیت از کشورهای مختلف دنیا، عراق، سوریه، لبنان،‌ افغانستان، پاکستان و ...در پناه ضریح طلایی رنگ وی و برادرش امام رضا(ع) چند صباحی را سپری می‌نمایند و در مشکلات دنیوی و اذیت و آزار روزگار، شکوه‌ی خود را به آنان عرضه می‌دارند.

شکوه‌ گونه‌ا‌ی از شاعر دلسوخته‌ی افغانی (سلمان‌علی زکی) است که در کنار ضریح حضرت سروده است، تقدیم عاشقان بی‌بی‌(س) می‌کنم. (هر چند قبلا هم به مناسبتی از این اشعار در نوشته‌ای استفاده نمودم)

 

بیچاره‌تر از ما، در این جا کیست بی‌بی؟
عاشق شدن پروانگی در باغ مرگ است
ما را همانند اناری پوست کندند
اما کس اندوه پرستو را نبویید
امشب بیا و کوچه‌ها را مهربان کن
من مثل تو بی‌خانه‌ام در این دل دشت

 

بیچارگی با عشق همبازی‌ست بی‌بی
آوارگی مرگ است، ورنه چیست بی‌بی؟
زیباست این‌ها هیچ هم بد نیست بی‌بی
دنیا پر از پرواز بیزاری‌ست بی‌بی
جای محبت باز هم خالی‌ست بی‌بی
بی‌خانمان هرگز نباید زیست بی‌بی

 

در کنار قبر بی‌بی(س) است که مهاجرین دلسوخته، به آرامش می‌رسند. احساس می‌کنند که با حضرت، دردهای مشترک دارند و لذا هنگامی که سایه‌ی غم‌، آسمان وجود آنان را فرا می‌گیرد، به بی‌بی‌(س) پناه می‌برند و تمام غصه‌ها و غم‌هایشان فراموش می‌شود.وقتی به عشق تو پا در صحن حرم می‌گذارم/ در کوچه‌های دل انگار پا روی غم می‌گذارم/دستم گره می‌خورد، در بغض عزادار دفتر/ یک کوله‌بار غزل بر دوش قلم می‌گذارم.

.همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد/ لطفت همیشه زخم مرا التیام داد/ وقتی انیس لحظه‌ی تنهایی‌ام تویی / تنها دلیل این‌که من اینجایی‌ام تویی.

                                                             التماس دع


[ پنج شنبه 93/6/13 ] [ 6:37 عصر ] [ کریمی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ