مراسم «بزرگداشت شهادت مظلومانه شهید نمر باقر النمر و بررسی تحولات عربستان» روز پنج شنبه 24 دیماه با همت معاونت فرهنگی-تربیتی مؤسسه زبان و فرهنگ شناسی جامعة المصطفی العالمیة و با همکاری تشکل های فرهنگی سرگاه، همزبانی و نیستان در محل نمازخانه مؤسسه برگزار شد.
در این مراسم پس از قرائت آیاتی از کلام الله مجید، کلیپی از طرف معاونت فرهنگی مؤسسه با موضوع شیخ شهید پخش شد و پس از آن به مناسبت شهادت شهید نمر باقر النمر دقایقی مراسم با ذکر و یاد مصائب اهل بیت، خصوصاً اباعبدالله الحسین متبرک و معنوی شد.
در ادامه، استاد عصام العماد از فارغ التحصیلان دانشگاه مدینه عربستان و از مستبصرین وهابی و محقق جریانهای وهابی و سلفی در عربستان به عنوان سخنران ویژه مراسم به ایراد سخن پرداخت.
استاد عصام العماد دانش آموخته دانشگاه مدینه و مستبصر وهابی در مراسم بزرگداشت شهادت مظلومانه شیخ نمر باقر النمر و بررسی تحولات عربستان در مؤسسه زبان و فرهنگ شناسی جامعة المصطفی العالمیة در قم شهادت شیخ نمر را باعث به وجود آمدن بصیرت در میان مردم عربستان دانست.
ایشان درباره ویژگی های شخصیتی این شهید بزرگوار فرمود: اولین ویژگی شیخ نمر، علامه و مجتهد بودن ایشان بوده است که مکاتب و دروس زیادی را تدریس می کرد.
او افزود: ایشان دارای قدرت اجرایی و مدیریتی بود و از معلمین و اساتید شاخص و اهل تحقیق، اهل قلم، سخنران و شخصیت علمی و تحقیقی بود.
این مستبصر وهابی آشنایی به مسائل سیاسی و اجتماعی را از ویژگی های برجسته شیخ نمر خواند و افزود: او آشنایی کامل به مسائل سعودی ها داشت و به طور مفصل و کامل تاریخ آل سعود را از زمان تاسیس یعنی از زمان عبدالعزیز می شناخت. یعنی هم جنبه علمی و هم در جنبه سیاسی و اجتماعی صاحب نظر بود.
وی گفت: شیخ نمر معرفت کامل به زمان خود داشت و می دانست این فعالیت او منجر به شهادت خواهد شد.
استاد عصام العماد اذعان کرد: آنچه که من معتقدم ایشان زمینه رسیدن به شهادت را فراهم کرد و می دانست با ریختن خون ایشان یک بیداری در عربستان سعودی ایجاد خواهد شد.
آقای العماد شجاعت را از ویژگی های بی نظیر شیخ نمر دانست و گفت: شیخ نمر حقیقت عربستان و ظلم هایی که به مسلمانان می شود را به شکل علنی می گفت درحالیکه می دانست گفتن این حرف ها منجر به شهادت ایشان خواهد شد.
وی در ادامه به نامه شهید نمر به مادرش قبل از اعدامش اشاره کرد و گفت: او در نامه نوشته بود من با شنیدن حکم اعدام لبخند زدم و می دانم جز با گفتن حقیقت، تحولی در عربستان صورت نخواهد گرفت.
دانش آموخته دانشگاه مدینه، ویژگی مهم شیخ نمر را اعتراض استراتژیک به حکومت دانست و ادامه داد: ایشان از اصل دولت آل سعود و از زمان تاسیس یعنی اوایل قرن بیستم انتقاد کرد و به شکل علنی مشکلات ایجاد شده توسط حکومت سعودی را مطرح می کرد و مخالف بود حاکمیت در عربستان سعودی منحصر به آل سعود باشد چرا که همه مسائل به دست یک خانواده است.
او با بیان اینکه، عبدالعزیز از همان ابتدا به دنبال ساختن یک وهابیت جدید بود؛ گفت: علامه شهید همه این مسائل را مطرح می کرد و می گفت کسی که به مکتب خود خیانت کند بعید نیست که به مکتب آل محمد نیز خیانت کند؛ کسی که همکاران و هم مکتب خود را در یک کشتار وحشیانه به قتل می رساند پس می تواند به راحتی به مکتب اسلام هم خیانت کند.
عصام العماد گفت: امروز کسانی که با شیخ نمر مخالف بودند به درستی سخنان او اذعان می کنند.
استاد العماد، محقق و پژوهشگر جریانهای وهابی و سلفی در عربستان با مقایسه شهید مطهری و شهید نمر النمر گفت: با خواندن زندگینامه شهید مطهری متوجه شدم این دو شخصیت از لحاظ کرامت و فهم مسائل سیاسی در یک سطح قرار دارند. چون شیخ نمر هم درباره حاکمیت عربستان گفته بود این فریب است و شما فریب عبدالله را نخورید و حکم اعدام ایشان در زمان او صادر شده بود چون می دانست این شخصیت می فهمد این ها یک برنامه دارند تا در آینده، شیعه را با یک روش خطرناک نابود کنند.
این مستبصر وهابی ادامه داد: شیخ نمر به مسئله عدالت اهمیت می داد که چرا شیعیان در عربستان مظلوم هستند و این واقعیتی است که فقط از زبان شهید گفته شده است.
او با بیان اینکه شیخ نمر همواره بر وحدت مسلمانان تاکید می کرد؛ گفت: شیخ نمر همواره می گفت این سخنرانی من برای حمایت از مظلومین است و فقط مسئله حمایت از شیعه نیست؛ ایشان از همه مظلومین عربستان حتی سلفی هایی که در زندان بودند، حمایت می کرد اما آل سعود سعی می کردند شیخ نمر را یک شخصیت متعصب شیعی معرفی کنند.
العماد در ادامه افزود: مسئولان سعودی اعدام شیخ نمر و حمله به یمن را براساس قرآن و سنت عنوان کرده اند.
وی در رابطه با حمله عربستان به یمن گفت: اگر حمله عربستان به یمن باعث ایجاد بیداری خواهد شد اعدام علامه نمر النمر باعث بیداری در خود عربستان خواهد شد.
وی گفت: یمنی ها قبل از حمله عربستان به یمن از سعودی ها تمجید می کردند و در میدان های یمن عکس آل سعود بود و نهج البلاغه را آتش می زدند؛ ولی الآن نهج البلاغه در ارتش یمن تدریس می شود و همه مسجد های وهابیت در یمن تعطیل شد و اندیشه های امام خمینی تدریس می شود.
او تاکید کرد: شهادت شیخ نمر به مردم عربستان بصیرت می دهد.
استاد عصام العماد با اشاره به این مطلب که حتی در ایران حادثه منا باعث بیداری همه مردم شد، گفت: هر سه حادثه منی و حمله به یمن و شهادت شیخ النمر باعث یک بصیرت ملی شد.
از آغاز پیدایش رژیمی به نام آل سعود و فرزند نامشروع آن وهابیت، جهان اسلام شاهد جنایات، فتنه ها و ستم سوختگی هایی بسیاری بوده است.
ظلم هایی به نام دین و شریعت به مسلمانان و جامعه اسلامی روا داشته و قرائت و خوانشی از مکتب اسلام ارائه دادهاند که فرسنگها با سیره و سنت پیام آور اسلام فاصله دارد.
حکام آل سعود به حق در روش و منش میراث خوار دوران جاهلیت صدر اسلام می باشند. رفتاری قرون وسطایی خاندان آل سعود بارها سبب اعتراضات جهانی و نهادهایی حقوق بشری گردیده است. جنایت تازه و رفتار جنون آمیز حکام سعودی شهادت شیخ شهید نمر باقر النمر با شمشیر است که خشم جهان اسلام را بر انگیخت و سبب و اکنشهای جهانی گردید.
شهید سرافراز که بارها توسط مزدوران آل سعود باز داشت و مورد آزار قرار گرفته بود، در مورخه 23/ 7/ 1393 حکم اعدامش در رسانه های عربستانی مانند عکاظ منتشر گردید. این روحانی مبارزه و متعهد شیعی در دادگاهی در عربستان محکوم به اعدام شد که حتی از نگاه به اصطلاح فعالان حقوق بشر هم غیر متعارف بود و حکم صادره سیاسی عنوان شد و با اعتراضات منطقه ای و جهانی مواجه گردید . با این حال، با بیانیه رسمی وزارت کشور عربستان در روز شنبه (12/ 10/ 1394 ) اعدام شیخ آزادی خواه رسانهای میگردد و خشم جهان اسلام را بر انگیخته و احساسات آزادیخواهان عالم را جریحه دار میکند.
جرم شیخ شهید؛ زبان گویا، نقد حاکمیت و افشاگری از : فساد در دربار، نفاق و توطئه در جامعه اسلامی، فقر و محرمیت عمومی در کشور، نقض آزادی بیان و عقیده، نقض حقوق بشر و اقلیت ها، بیعدالتی، پرورش تروریسم و تحریف اسلام در حکومت آل سعود بود.
شهادت عالم عامل باقر النمر سند قساوت ، جنون، انتحار و انتقام جاهلی آل سعود است. اعدام به جرم سخن! بیانگر جولان جلادان وهابی در عربستان و محو حقوق بشر زیر شمیشر سعودی است.
انجمن فرهنگی- ادبی نیستان (موسسه زبان و فرهنگ شناسی) ضمن محکومیت شدید این جنایت ضد انسانی و ضد بشری همنوا با همه عدالتخواهان وآزادگان جهان خواستار پیگیری جدی و مجازات سریع و قاطع عاملان جنایت از سوی جهان اسلام و مجامع حقوقی و بین المللی میباشد.
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامهای به عموم جوانان کشورهای غربی، حوادث تلخ تروریستی فرانسه را زمینهای برای همفکری خواندند و با بر شمردن نمونههای دردناکی از «آثار تروریسم مورد حمایت برخی قدرتهای بزرگ در دنیای اسلام، پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل و لشکرکشیهای خسارتآفرین سالهای اخیر به دنیای اسلام»، خطاب به جوانان خاطرنشان کردند: من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید
.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، بهخودیخود برای همنوعان اندوهبار است. منظرهی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پردهی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهرهای برده باشد، از دیدن این صحنهها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یکونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایهی ساختن فردایی بهتر و ایمنتر نشود، فقط به خاطرههایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهههایی شوید که غرب را به نقطهی کنونی رسانده است
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداریدر جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
چهرهی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتیاسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیدهی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانوادهی فلسطینی دهها سال است که حتّی در خانهی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرکسازیهای رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانهی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بیآنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمعآوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همهی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشتزده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانوادهی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجهگاههای مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحهی تلویزیونها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی خود را از دست دادهاند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشتهاند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهرهآرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشهی خشونتزا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
متأسّفانه این ریشهها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرمو خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دورهی معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترمترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، بههیچوجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفههای اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعهی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارتبار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییدهی اینگونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالیکه تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیلهی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابهی کشتن همهی بشریّت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیهی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابریها و احیاناً تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقدههایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
بههرحال این شما هستید که باید لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعهی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیونها انسان فعّال و مسئولیّتپذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنهی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصلهها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطببندیهای موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواهناخواه خاصیّت برگشتپذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایستهی این ناسپاسیها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی میشناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی میتاباند
روزی جمعیت اطراف امام علی (ع) را حلقه زده بود و همه یک سوال را تکرارا از امام میپرسیدند و امام در مقابل سوال تکراری؛ جواب متفاوت میدادند :
1.یاعلی! سوالی دارم. علم بهتر است یا ثروت ؟ حضرت علی(ع) در پاسخ فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد است.
2.شخص دوم: یا ابا الحسن علم بهتر است و یا ثروت؟ حضرت در جواب فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
3.سوم شخص: یا علی(ع)! علم بهتر است و یا ثروت؟ حضرت در جواب فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار است.
4.چهارمین شخص: یا علی علی(ع) علم بهتر است و یاثروت؟ حضرت فرمود: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
5.پنجمین شخص: یاعلی(ع) علم بهتر است و یا ثروت؟ حضرت فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند ؛ ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکند.
6.ششمین شخص: یا علی(ع) علم بهتر است و ثروت؟ حضرت فرمود: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد ؛ اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد .
7.هفتمین شخص: یا علی (ع) علم بهتر است یا ثروت؟ امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود؛ امام علم هرچه زمان بر آن بگذرد؛ پوسیده نخواهد شد.
8.هشتمین شخص: علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت فرمود: علم بهتر است؛برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند؛ ولی علم هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
9.امام در جواب نهمین شخص نیز فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان ر سنگدل میکند؛اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
10. دهمین شخص: سوال کرد علم بهتر است و یا ثروت؟ حضرت فرمود: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند؛ تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند؛ اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سوال کنندگان آرام و بیصدا مجلس را ترک کردند.
در ادامه امام (ع) فرمود: تمام مردم دنیا هر کدام در باره این سوال از من جواب بخواهند در مقابل سوال هرکدام جواب متفاوت میدادم. (کشکلو بحرانی-ج1-ص 27)
روز 20/ صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع) یعنی کارواناسرا، از شام به مدینه برگشتند. و روزی است که جابر بن عبدالله بنحرام انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت (ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آنحضرت را زیارت کرد.
در روز اربعین زیارت امام حسین (ع) مستحب است واین زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع) روایت: علامات مؤمن پنج تاست: خواندن 51? رکعت نماز در شبانهروز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست، برآمدن پیشانی از سجده، و بلند خواندن بسم الله الرحمنالرحیم در نماز .
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه: السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله ونجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه...
این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرنپنجم در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امامع) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.
این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرنپنجم در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امامع) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.