اولین لیگ حرفهای فوتبال افغانستان با حضور هشت تیم از مناطق مختلف این کشور در کابل آغاز به کار کرد. بر اساس تقسیمات فدراسیون فوتبال افغانستان، این کشور به هشت منطقه تقسیم شده و هر منطقه یک تیم در لیگ کشور دارد.
اولین لیگ حرفهای افغانستان«روشن» نام دارد، که نام یک شرکت مخابراتی حامی این لیگ است. بهنقل از رسانههای افغانستان، از منطقه مرکزی: «عقابهای هندوکش»، منطقهشمالشرق:«موجهای آمو»، کابل:«شاهین آسمایی»، شمال: «سیمرغ البرز،«جنوبشرق: «موجهای اباسین»، غرب: «طوفان هریرود»، جنوبغرب: «میوند اتلان» و جنوب: «بازهای اسپینغر» در این لیگ شرکت میکنند.
لوگوی اولینلیگ حرفهای افغانستان، شیری ایستاده است که به گفته مسئولان فدراسیونفوتبال کشور، علت انتخاب این نماد به خاطر لقب تیم ملی افغانستان است. لقب تیم ملی افغانستان «شیران خراسان» است.
نحوه انتخاب بازیکنان این لیگ غیر متعارف و جدید بود. این بازیکنان از طریق برنامهای به نام «میدان سبز» انتخاب شدند.
چندی قبل برنامه تلویزیونی به نام میدان سبز برای شناسایی استعدادهای برتر فوتبال افغانستان در شبکه تلویزیونی«طلوع» آغاز به کار کرد.
فدراسیونفوتبال این کشور میگوید که هزاران جوان برای بازی در این لیگ ثبتنامکرده بودند. پس از آزمونهای تاکتیکی، تکنیکی و پزشکی از هر منطقه 21بازیکن برتر برای بازی در تیمهای هر منطقه انتخاب شدند.
فدراسیون فوتبال کشور در نظر دارد برنامه مشابهی را برای زنان هم راهاندازی کند. قرار است مسابقات لیگ در شهر کابل برگزار شود. چند روز قبلدر اولین مسابقه لیگ دو تیم میوند اتلان و شاهین آسمایی با یکدیگر بهرقابت پرداختند که این بازی، 3 بر 1 به سود تیم میوند اتلان به پایان رسید.
مسابقات لیگ حرفهای افغانستان یک ماه به طول خواهد انجامید. رقابتها لیگ برتر افغانستان - روشن در دو گروه برگزار میشود که در گروهنخست تیمهای عقابان هندوکش، موجهای آمو، شاهین آسمائی و د اباسین سپیحضور دارند و تیمهای سیمرغ البرز، طوفان هریرود، د میوند اتلان و د اسپینغر بازان در گروه دوم قرار گرفتهاند.
این مسابقات تحت نام لیگ برتر افغانستان برگزار شده است، هر چند اینمسابقات را نمیتوان لیگ نامید. معمولاً لیگ حرفهای متشکل از تیمهایباشگاهی است. هر تیم در طول یک فصل و در چارچوب مسابقات رفت و برگشت با همهتیمهای لیگ مسابقه میدهند. قهرمان لیگ، تیمی هست که بیشترین امتیاز رابعد از ختم همه مسابقات لیگ به خود اختصاص دهد. لیگ برتر افغانستان بهشکل یک تورنمنت برگزار میشود، مسابقات رفت و برگشت ندارد، تیمهای آنباشگاهی نیستند و خصوصیات عمده یک لیگ حرفهای در آن دیده نمیشود.
با توجه به این که همه مسابقات در کابل و در یک ورزشگاه برگزار میشوند، اما اینمشکل بزرگ نیست و میتواند با گذشت زمان از ورزشگاههای دیگر ولایات نیزاستفاده کرد. شهرهای هرات، کندز، قندهار، ننگرهار و پروان هم اکنون ورزشگاههای قابل قبولی برای انجام مسابقات فوتبال دارند.
سالها قبل کاروان عاشق راه غربت را در پیش گرفت. کاروانیان کسی را بدرقه میکردند که او تا دنیا دنیاست و خورشید میدرخشد و ستاره در آسمان خودنمایی میکند، بانو و همتراز فاطمهزهرا(س) است. وی پروانهوار به دنبال امام و پیشوا و برادر، مسیر هولناک را در پیشمیگیرد. برادری که سالها قبل دیار مدینه را سوی دیار خراسان ترک نمود و در سرزمین دور از زادگاه؛ ولی در کنار عاشقان، جا خوش کرد.
اما سرنوشت، طوری دیگر رقم خورد، مثل این که بنا نبود که روزگار، این دو عاشق دلباخته را بهم نرساند و هر کدام دور از دیار و شهر پرستوهای عاشق را نورباران نمایند. ناگهان مسیر تغییر نمود، بیبی(س) راه شهر قم را در پیش گرفتند و کاروان و همراهان بیبی(س) راهی شهر قم شدند. مهاجرین سوختهی کویر مثل این که سالها، انتظار دیدن جمال نورانی او را میکشیدند، با شنیدن آمدن کریمه اهلبیت، مردم کویر قم، احساس میکردند که به مراد و مقصود خود رسیدهاند و غوغا و هیاهویی به راه انداختند و هر کوچه و خیابانی را که منتهی به محل آنان میشدند، جاروب میکردند و سر از پا نشناخته و انتظار قدوم وی را میکشیدند.
ناگاه در شب اول ذیالقعده ستارهای در کویر قم ظاهر شد و فضای شهر را عطرآگین نمود و چشمهای سوخته منتظران کویر به جمال نورانی فاطمه معصومه(س) که سالها انتظارش را میکشیدند، روشن شد. ناگهان شتر خستهی بیبی(س) منزل یکی از عاشقان دلباختهی اهلبیت را اختیار نموده، و چند صباحی دور از شهر و دیار و برادر، در شهر قم سکنی گزیدند. اما بیبی(س) چند صباحی دوام نیاورد که پیک اجل فرا رسید و خواست خدا این بود که حضرت در جوار رحمت وی قرار گیرد و مردم را از دیدن جمال حضرتش محروم نمایند. اما فیض و برکت و معنویتش، برای همیشه شامل حال مردم این کویر و مهاجرین که پروانهوار، گنبد طلاییرنگ وی را در آغوش گرفته، میگردد. لذا محبین اهلبیت از کشورهای مختلف دنیا، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، پاکستان و ...در پناه ضریح طلایی رنگ وی و برادرش امام رضا(ع) چند صباحی را سپری مینمایند و در مشکلات دنیوی و اذیت و آزار روزگار، شکوهی خود را به آنان عرضه میدارند.
شکوه گونهای از شاعر دلسوختهی افغانی (سلمانعلی زکی) است که در کنار ضریح حضرت سروده است، تقدیم عاشقان بیبی(س) میکنم. (هر چند قبلا هم به مناسبتی از این اشعار در نوشتهای استفاده نمودم)
بیچارهتر از ما، در این جا کیست بیبی؟ عاشق شدن پروانگی در باغ مرگ است ما را همانند اناری پوست کندند اما کس اندوه پرستو را نبویید امشب بیا و کوچهها را مهربان کن من مثل تو بیخانهام در این دل دشت
بیچارگی با عشق همبازیست بیبی آوارگی مرگ است، ورنه چیست بیبی؟ زیباست اینها هیچ هم بد نیست بیبی دنیا پر از پرواز بیزاریست بیبی جای محبت باز هم خالیست بیبی بیخانمان هرگز نباید زیست بیبی
در کنار قبر بیبی(س) است که مهاجرین دلسوخته، به آرامش میرسند. احساس میکنند که با حضرت، دردهای مشترک دارند و لذا هنگامی که سایهی غم، آسمان وجود آنان را فرا میگیرد، به بیبی(س) پناه میبرند و تمام غصهها و غمهایشان فراموش میشود.وقتی به عشق تو پا در صحن حرم میگذارم/ در کوچههای دل انگار پا روی غم میگذارم/دستم گره میخورد، در بغض عزادار دفتر/ یک کولهبار غزل بر دوش قلم میگذارم.
.همسایه سایهات به سرم مستدام باد/ لطفت همیشه زخم مرا التیام داد/ وقتی انیس لحظهی تنهاییام تویی / تنها دلیل اینکه من اینجاییام تویی.